كلمه بازي

ساخت وبلاگ

به شاخه ها زل زده بودم
بوی تو آمد که روی باد لم داده بودی
اول فکر کردم بهار شده
شکوفه روی تنم موج می زد
بعد یکدفعه از آسمان طلا بارید
کسی نگفته بود موهای تو اینقدر بارانزاست
با بغض خندیدم
صدای خنده ی تو رعد و برق زد
چیزی جز نام تو نمی شنیدم
آمدم صدایت کنم 
در همان «ر» ی اسمت بغضم شکست. 
توی دلم گفتم عیب ندارد
من همین کنار می ایستم و نگاهش میکنم
منی که همیشه دنبال جاودانگی بودم
 در امتداد این نگاه تا ابد زنده می مانم.

كلمه بازي...
ما را در سایت كلمه بازي دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aaminhadjaran3 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 5 بهمن 1398 ساعت: 20:36